تا وقتی هستی ماه من, نگاه به ماه نمی کنم
 بزار همه نگاش کنن من اشتباه نمی کنم
 قسم به تار موی تو هرگز گناه نمی کنم
 پری دریایی بیاد اونم نگاه نمی کنم


 موج و گروگان می گیرم میارمش تو خونه
 فقط واسه یه حرف تو از نوع عاشقونه
 مهتابو می دزدم برات با نقشه شبونه
 اگه بدونم دل تو میشه واسم دیوونه


 با گل یخ تو آسمون واست حجله می سازم
 تا تو ببینی با چشات چقدر مهمون نوازم
 من اشتباه نمی کنم هرگز گناه نمیکنم
 قسم به تار موی تو به ماه نگاه نمی کنم
 مهرداد
 


 

قصه ی من و تو

گذشت لحظه های با تو بودن
و در پاییز عشقمان
تامی از دوست داشتن باقی نماند
چقدر زودگذر بود قصه من و تو
و در آنروز که دست بی رحم تقدیر
درو کرد گندمزار دلهایمان را
و تهی شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده های غمگین
در آن کویر آرزو
شاعری دل شکسته و تنها
می نوشت شعری به یاد با هم بودن ها
شعری برای خشکیدن گلهای عشق در مزرعه دوست داشتنها
قطره اشکی به یاد همه خاطره ها


کاش دزدان عاشقی را از وجودم می ربودند

تا دگر محتاج چشمان سیاه او نباشم

آن کسی که سالها در دام چشمانش مرا افکنده بود

دیدمش عشق را تعارف به یک بیگانه کرد

عشق را آلوده کرد

او تمام هستیم را محو یک عشق معما گونه کرد

جرم من این بود تنها یک نگاه

با مجازاتی چنین سنگین و سخت!

این تناسب در کدامین جای دنیا بوده است؟

گر که تنها عاشقی جرم من است

دوست دارم که من مجرمترین انسان این دنیا باشم...

من همون جزیره بودم
خاکی و صمیمی و گرم
واسه عشق بازی موجها
قامتم یه بستر نرم
یه عزیز دردونه بودم
پیش چشم خیس موجها
یه نگین سبز خالص
روی انگشتر دریا

تا که یک روز تو رسیدی
توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو
تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگباره نگاهت
دلم انگار زیرو رو شد
برای داشتن عشقت
همه جونم آرزو شد
تا نفس کشیدی انگار
نفسم برید تو سینه
ابرو بادو دریا گفتن
حس عاشقی همینه

اومدی تو سرنوشتم
بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قایقی اومد
از من و دلم گذشتی
رفتی با قایق عشقت
سوی روشنی فردا
من و دل اما نشستیم
چشم به راهت لبه دریا

دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی
دل تنها و غریبم داره این گوشه می میره
ولی حتی وقت مردن باز سراغتو میگیره
میرسه روزی که دیگه قعر دریا میشه خونت
اما تو دریای عشقت باز یه گوشهای می مونم

سلام
سلام عزیزم
امروز با تمام روزهای دیگه برای من فرق میکنه امروز دیگه می خوام یه کاری کنم کارستون
می خوام کاری کنم که تا بحال جرات انجامش رو به خودم ندادم
امروز دیگه فال حافظ تعطیل
امروز دیگه فکر کردن به تو تعطیل
امروز دیگه در انتظار تو بودن؛ با تو بودن تعطیل
امروز دیگه نگاه به هدیه های قشنگت تعطیل
امروز دیگه هزار بار خوندن نامه های قدیمی تو تعطیل
امروز دیگه زندگی با خاطرات تو با اون روز های خوش تعطیل
امروز دیگه تنهایی در کنار پنجره ایستادن تعطیل و به گذشته فکر کردن دیگه تعطیل
امروز دیگه روز جرات پیدا کردن است روز پایان تمام دوستی های من و تو؛ دوستی که دوام چندانی نداشت اما خیلی چیزها را به من آموخت؛

آموخت زندگی به تنهایی معنی ندارد؛اگر آدم می تونست که تنها زندگی کنه که خدا حوا را
برای آدم درست نمی کرد که آدم تنها بماند.
اگر آدم می تونست تنها زندگی کنه که این همه داستان از عشق و عاشقی نبودکه همه برای پیدا کردن یک همدم خودشون رو به آب آتش نمی انداختن؛
مگر مجنون دیوانه بود؛ فرهاد دیوانه بود که بخاطر شیرین کوه می کند مگه من دیوونه بودم که از 
تمام زندگیم گذشتم و تمام کارم شده غصه خوردن جدایی از تو؛
نه خدا میدونه وقتی که یادت در دلم زنده میشه تمام تنم گرم میشه استخوان هام آتیش میگیره عرق سردی از بدنم سرازیر میشه
اما دیگه همه چیز تعطیل!!!
دیگه آتیش گرفتن بخاطر کسی که خودش به خاطر کس دیگه ای به غیر از من آتیش میگیره

تعطیل
وآخرین کلام اینکه یاد تو تعطیل
   

یه دروغه یه دروغه که واسم عزیزترینی
یه دروغه که هنوزم تو خدایه رو زمینی
یه دروغه اگه دیدی من هنوز چله نشینم
ساده بودم که میگفتم بی تو دیوونه ترینم
دیگه بازی تمومه عشقت لبه بومه
دل میگه ولش کن این حرفا کدومه

یه دروغه یه دروغه اگه اشکامو میبینی
تو برو فکرخودت باش بعد ازین تنهاترینی
یه دروغه اگه باختم با تو هر جور بگی ساختم
اما کاش نمی دونستی تورو هیچ وقت نشناختم
دیگه بازی تمومه عشقت لبه بومه
دل میگه ولش کن این حرفا کدومه