ای کاش عکس دو چشمان زیبایت را،روی شیشه ی قلبم می دیدی،و ان گونه جام بلورین دلم را هزار پاره نمی کردی.

 ای کاش عطش دستانم را می دیدی که تشنه ی جرعه ای ازگرمای دستان تو بودند.

 ای کاش لرزش اشک را در چشمانم میفهمیدی و مرا به جرم عاشق بودن مجازات نمی کردی.

 ای کاش صدای تپش های پیاپی قلبم را باگوش دل میشنیدی تا بتوانی صدای سخن عشقم را درک کنی.

ای کاش هیچ گاه به من لبخند نمی زدی،تا این گونه عاشق لبخندهایت نشوم.

و ای کاش...ای کاش هیچ گاه عاشقت نمی شدم تا این گونه گل عشق را در وجودم پرپر نکنی.