چه قد سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو  دزدیده
و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی
و به جای اینکه لبریز از کینه و نفرت شوی،
حس کنی که هنوزم دوسش داری،
چه قد سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی امّا وقتی دیدیش
هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی...
چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه
دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه،
امّا مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری !!!

نظرات 8 + ارسال نظر
روایت دلتنگی چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:26 ب.ظ http://www.alireza-rezaei.blogsky.com

.... دیگر کجایی تا ببینی که من برای خریدن پاره ای از رویاهای زلال تو خوابهای شیرین شبانه ام را فروخته ام. کجایی تا ببینی در مرگ آرزوهایمان چندین بار جامه سیاه بر تن ترانه ها کرده ام و مجلس ترحیم خاطره ها را بر پا کردم و به حسرت عبور تو چقدر آینه شکستم تا حضور تلخ ثانیه ها تکثیر نشوند ...

سارا شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:00 ب.ظ http://www.afsos.blogsky.com

سلام
حال شما
خسته نباشین
چه عجب ؟ خدایا شکر
لااقل تواین یکی نفر اول شدیم
وبلاگت مثل همیشه زیباست
شاد باشی وموفق

مریم (عسل) یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:09 ب.ظ http://maryam1loveblack.blogfa.com/

سلام عزیزم از وبلاگت خوشم اومد واسه همین عضو شدم امیدوارم موفق باشی به آسمون من یه سر بزن

مینا دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ب.ظ http://bidel965.blogsky.com

آره سخت تر از اون اینه که ....
نه اونایی که گفتی از همش سخت تره

نازنین که یه روزی شبگرد بود سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:18 ق.ظ

آره خیلی سخته رامین . من میفهمم چی میگی . خیلی سخته . اون قدر که به زهنت میرسه که: مردن شیرین تر از این زندگی نیست؟

تنهاترین تنها(سمانه) جمعه 16 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:18 ب.ظ http://www.tanhatarin-tanha.blogfa.com

سلامممممممممممممممممممم
من اولللللللللللللللللللللللللللللل
کاملا میفهمم چی میگی
کاملا درکت میکنممممممممممممممم باور کن
آپ کردی خبرم کن
موفق باشی وخوش........

گروه سوداگرانه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ب.ظ http://sovdagar.blogsky.com

سلاام رامین جان
وبلاگ قشنگی داری
نوشته هات حرف نداره
پیش ما هم بیا
شاد باشی و عاشق


همیشه می گریختم
میان کلمه های تکراری قدیمی
و سروصداهای بیهوده
از زمان می گریختم
به درون خود
سفر می کردم ودورمی شدم
اما این بار
پیش از آنکه بگریزم
ستاره ای روی دست من افتاد
ستاره ای که به خاطر من
از آسمان جدا شده بود
ستاره
باعث زندگی من بود
وباعث مرگ
ستاره روی دست من به خواب رفته بود
همچون گنج رازهای کودکی
و من
با ستاره بر دستم
نمی توانم جای دوری بگریزم

sahar جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:16 ق.ظ

درکت میکنم عزیزم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد