زندگی رفت و مرا تنها گذاشت

او چرا تنها مرا با این همه غمها گذاشت؟

در قمار زندگی کارم همه بازندگی است

مرگ را نازم که تنها بودنم در زندگی است

در قمار زندگانی عاقبت من باختم

 بس که تک خال محبت بر زمین انداختم

 

عشق عین و شین و قافش بندگی است
چون نباشد هر یکش شرمندگی است
 هردو سوی عشق چون واحد شوند
هر سه حرفش پایه های زندگی است

نظرات 4 + ارسال نظر
اقا صادق یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:12 ب.ظ http://eshghgomshode.blogsky.com

با عرض سلام به اقا رامین وبلاگ خیلی قشنگه قشنگه تر از اونی که فکرش را می کردم به شما تبریک می گم
می خواستم از شما یه سوال بپرسم چه جوری یه عکسی را تو وبلاگ می ندازن اگه راهنمایم می کردی ممنون می شم
دوستاره شما اقا صادق
من منتظر جواب شما هستم

علی چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:38 ق.ظ http://www.taranom62.blogsky.com

بگزار برود این مهم است که تو هستی .
مرگ هم قشنگ است اما ما نمیمیریم .
شاد باش.

نگار دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:30 ب.ظ http://morvarie-e-ashk.blogsky.com

سلام
این متن شما من رو یاد یه شعری انداخت که خیلی دوست دارم :
من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل
بخت بد بین از اجل هم ناز می باید کشید

موفق و سربلند باشید

فائزه چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 02:13 ب.ظ

اونی که میخواستم منو تنها گذاشت رفت موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد